به گزارش سینماپرس، سعید مستغاثی رئیس اسبق انجمن منتقدان سینما درباره دلایل ساخت آثاری با محتوای نا امیدکننده به خبرنگار فارس گفت: برای درک بهتر این موضوع، کافی است نگاهی اجمالی به فیلمهای حاضر در جشنوارههای مشهور جهان مانند اسکار بیندازیم و ببینیم آیا سمت وسوی فیلمهایی که جایزه میگیرند، نمایش تلخی و سیاهی است؟
وی تصریح کرد: قطعا چنین نیست و در تلخترین فیلمهای هالیوود هم معمولاً امید به زندگی، تحرک و شادابی به رغم همه سختیها و مصیبتها وجود دارد و ما شادابی و نشاط را در شخصیتهای اصلی و قهرمان فیلم میبینیم، مانند فیلم «کتاب سبز» که اخیراً اسکار گرفته است.
معمولاً سیاست آمریکاییها این است که شکستهایشان را هم به صورت پیروزی نشان میدهند. اما اینکه چرا در کشور ما این ماجرا معکوس است، به فضای شبهروشنفکری و رسانهای باز میگردد
نویسنده کتاب «و اینک آخرالزمان؛ تاریخ سینمای هالیوود» افزود: معمولاً سیاست آمریکاییها این است که شکستهایشان را هم به صورت پیروزی نشان میدهند. اما اینکه چرا در کشور ما این ماجرا معکوس است، به فضای شبهروشنفکری و رسانهای باز میگردد که متأسفانه از هفت ـ هشت دهه قبل در این مملکت تزریق شده و با گذشت زمان پختهتر شده است؛ اینکه ما خودمان را حقیر ببینیم و دیگران را عالی ببینیم. موضوعی که در داستانها و رمانهای دهه ۳۰ و ۴۰ و فیلمهای شبهروشنفکری بعد از آن هم دیده میشود.
به گفته مستغاثی، این القاء حقارت در تفکر شبهروشنفکر و رسانه ایرانی وجود داشته است و الان هم به انحاء مختلف از طریق فضای مجازی القاء میشود و متأسفانه سازندگان آثار سینمایی و تلویزیونی و برخی مدیران رسانهای ما هم در چاله این فضای آوانگاردیسم افتادهاند که ما مطلق سیاهی و تلخی هستیم و هر چه خوبی وجود دارد، آن سوی مرزهاست!
این کارشناس رسانه اذعان کرد: سریالهای ما عموماً پر از غم و اندوه است، حتی در ماه مبارک رمضان که باید شادی ایجاد شود، از دیدن سریالها غمباد میگیریم! تمها هم ثابت است، معمولاً درباره کما رفتن، کلاهبرداری، پیدا شدن سروکله فرزند، قصاص و ... است. در حالی که در قوه قضائیه هم شاید اینقدر پرونده درباره قصاص نداشته باشیم. این همان موضوعی است که از طریق رسانههای ضدایرانی به مخاطب ایرانی القاء میشود و فضایی یأسآور و افسرده را ترسیم میکند، در حالی که میزان افسردگی در بسیاری از کشورهای اروپایی به مراتب بیش از ایران است.
وی افزود: رسانهها یا دست روی موضوعاتی میگذارند که افتخارات ایرانیان را کمرنگ کنند، مثلاً در همین دو هفته اخیر، ما در ورزش بانوان افتخارات بسیاری از جمله مقام اول کاراته جهان، نایبقهرمانی در تنیس، طلای مویتای، کسب عنوان «ملکه تپانچه جهان» و ... را به دست آوردیم، هیچکدام در این رسانهها بازتاب داده نمیشود و میبینیم که فقط موضوع حضور بانوان در استادیوم را پررنگ میکنند. دقیقا همین فضا به رسانههای داخلی هم منتقل میشود و سینماگر ما هم از این فضا تاثیر میپذیرد. سینماگران هم تحت این القائات میترسند به موضوعات روز و مثبت بپردازند تا مبادا برچسب هنرمند حکومتی و ایدئولوژیک بخورند!
مستغاثی اضافه کرد: یا مثلاً موضوع سیل نوروز امسال که پس از آن موجی از همدلی، محبت، ایثار و انسانیت را در سراسر کشور به همراه داشت، چرا نباید در قالب سینما بیاید؟ الان پیادهروی اربعین در حال برگزاری است و هفت ـ هشت سال است که حضور پرشور ایرانیان هم در آن وجود دارد؛ اما غیر از مستندهای مرسوم که به صرف حضور دوربین در این واقعه ساخته میشوند، تا کنون یک فیلم به معنای واقعی اثرگذار درباره این شگفتی عظیم ساخته شده است؟
مدیران رسانه باید شرمنده باشند که پس از ۸ سال از حضور ایرانیان در پیادهروی اربعین، غیر از چند مستند دوربین روی دست، هیچ کار نمایشی برای بزرگترین حرکت جمعی مسلمانان نکردهاند
این کارشناس رسانه و سینما تصریح کرد: به نظرم وقتی به مهمترین واقعه روزمان هیچ اعتنایی نداریم، باید آن رسانه را تعطیل کرد؛ حداقل آن بخش نمایشیاش را! یعنی هیچ وجدان و ذهن آگاهی وجود ندارد که یک کار ماندگار بسازد!؟ مدیران رسانه باید شرمنده باشند که پس از ۸ سال غیر از چند مستند دوربین روی دست هیچ کار نمایشی برای بزرگترین حرکت جمعی مسلمانان نکردهاند. من به جای مدیران سینمایی و تلویزیونی بابت این کمکاری شرمندهام.
ارسال نظر